رازهای براورده شدن آرزو

ساخت وبلاگ
 

انسان که روزی آفریده شد تا موجودی جادویی باشه حالا تبدیل به یه تیکه گوشت بی خاصیت شده، که به سختی روز رو به شب میرسونه.

شماها هم داستان ها و افسانه های قدیمی رو شنیدید، داستان رستم، غول چراغ جادو و هرکول رو، شما هم روزی مبهوت این داستان ها شدید و در رویاهاتون آرزو کردید.

 آرزو کردید ای کاش غول چراغ جادو داشتید یا شایدم تو عالم بچگی فکر کردید که واقعا دارید! بله دوستان من، این داستان همه ی ماهاست، همه ی ما در هر کجای کره خاکی که زندگی کنیم در اعماق وجودمون یه حس مشترک هست یه چیز بخصوص که فریاد میزنه ما روزی موجوداتی جادویی بودیم، روزی سلطان بودیم و روزی میتونستیم. این فریاد در بچگی قویتر بود اما هرچه بزرگتر شدیم و مثلا عاقل تر، سعی کردیم این صدا رو خفه کنیم یا نشنیده بگیریم.

اما امروز من اینجام، تا بگم میشه! میشه به رویاهاتون برسید و مثل قارون ثروتمند بشید، به شما مراسمی می آموزم که در زمانی کوتاه اثری فوق العاده داره و شماها رو به سرعت ثروتمند و قدرتمند میکنه، همون طوری که روزگاری اجداد ما بودند.

اما قبل از مراسم و آئین ثروت، بگذارید چیزهایی به شما بیاموزم تا دلسرد نشوید و بیراهه نروید! این چیزها را یه جادوگر معمولی به شما نمی گوید، جادوگر فقط دعا یا طلسمی به شما میدهد، اما من پیش از آن چیزهایی به شما میگویم که حاصل "دیدن" است، دیدن بی واسطه، پس اگر از بی پولی، قرض و بدبختی خسته شده اید، اگر دیگر نمی خواهید کس دیگری هدایت شما را به عهده بگیرد، تصمیم قاطع و محکم بگیرید همین حالا، به خود بگویید: " تصمیم میگیرم هر چه را که رایت به من می آموزد به کار بندم و مسئولیت کامل این کار را به عهده میگیرم، زیرا ثروتمند شدن حق من است و این چیزی است که واقعا می خواهم."  

 

حالا گوش کنید:

قبل از برانگیختن هر نیروی جادویی و متحدکردن دنیا با خودتان باید بزرگترین مانع را از سر راه خود بردارید و این مانع خود شما یا بخشی از شماست! افکار و خاطراتی که روزی برای محافظت از شما شکل گرفتند، چیزهایی که خودتان یا دیگران به شما تلقین کردند، با گذشت زمان بر آنها گرد و غبار نشست و شما آنها را فراموش کردید اما ذهن دوم شما فراموش نکرد و هنوز آنها را اعمال میکند و هر بار که بخواهید بر علیه اش شورش کنید یا دست یه کار جدیدی بزنید شما را سرکوب میکند، زیرا روزی شما از او اینگونه خواستید، بگذارید برای روشن شدن موضوع مثالی بزنم: فردی در کودکی گلدان گران قیمتی را میشکند، مادر از دست او عصبانی میشود و به اصطلاح از کوره در میرود، بر سر کودک فریاد میزند:"دست و پا چلفتی فقط بلدی خرابکاری کنی!" و کودک شرمسار این موضوع را میپذیرد و شاید باز در آینده بنا به دلایلی به او بگویند خرابکار یا حتی خود او، خودش را سرزنش کند تا حدی که این فکر وارد ذهن دوم یا همان ذهن پنهان او میشود و به او میگوید تو خرابکاری، روزگاری چند میگذرد و کودک بزرگ میشود این خاطرات برای او تمام شده اند اما نه برای ذهن دومش، زیرا ذهن دوم وظیفه حفاظت از فرد را به عهده دارد پس این فرد هر وقت که میخواهد کار مهمی انجام دهد ذهن پنهان دست به کار میشود و علائم خطر را میفرستد: هی! مراقب باش تو یه خرابکاری نباید به چیزی دست بزنی" و بعد معلوم است چه میشود... بله! فاجعه.

این خیلی ساده به نظر میرسد اما در مورد ثروت هم داستان بهتر از این نیست، آیا در بچگی حرف هایی از این قبیل را شنیده اید؟ "بچه مگه پول علف خرسه!، آخه مگه پول به این راحتی به دست میاید، و یا بدتر از اینها، من هیچ پول ندارم، گرفتارم، بدبختم و..." بله، میدانم اینها و جملاتی شبیه این برای شما آشناست، اما هنوز تمام نشده! هر کدام از شما افکاری برای خود ساخته اید شبیه اینها:"پولدارها همه از راه حرام پولدار شده اند، با نون زحمت کشی که نمیشه میلیاردر شد!، اگه پولدار شم همه دوستان رو از دست میدم، باید خیلی کار کنم! دیگه نمیتونم تفریح و استراحت کنم و ..."

خوب این طرح مشکل اصلی بود، خسته که نشدید! هنوز خیلی راه مونده:

اول: باید راه حل خلاص شدن از این افکار رو بیاموزید.(تهیه لیست و آگاه شدن)

دوم: شناخت سه خود (خود پایین تر،خود میانی و خود والاتر) و شناخت انرژی ها (مانا، مانا_مانا و مانا_لوآ)

سوم: فعال کردن انرژی ها و کمک گرفتن از سه خود.

چهارم: مراسم رایت جادوگر ( این یکی اصل مطلبه، در واقع مراحل قبل رو طی میکنید که به این یکی برسید.)

اول : تهیه لیست و آگاهی و اقتدار شخصی

جادوگران در زمان هایی از زندگیشون اقدام به تهیه لیست میکنن که این لیست معمولا به موضوعات سلامتی یا انرژی مربوط میشه، البته اونا به فرمان عقاب هم لیستی تهیه میکنن، اما ما میخوایم برای ثروتمند شدن لیست تهیه کنیم، صادقانه بگم این مرحله مشکله و وقت میخواد حتی کامل کردن لیست ممکنه چند روز طول بکشه، اما درست یادش بگیرید و انجامش بدید:

یه قلم و کاغذ بردارید، روی یک صفحه کاغذ چهار تا ردیف بکشید؛

 در ردیف اول بنویسید، "افکار منفی من در مورد پول"، همه چیزهای بدی که در مورد پول به ذهنتان میرسد را بنویسید.

در ردیف دوم بنویسید، "اگه پولدار بشم چه چیزهایی رو از دست میدم"، صادقانه جواب بدهید از قوه ی تخیل هم استفاده کنید هر چه را که حتی احتمال میدهید در صورت پولدار شدن از دست بدهید بنویسید، حالا این میتونه پیژامه ی کهنه! دوستان یا حتی وقتهای آزاد شما باشه.

در ردیف سوم بنویسید،" تصورات مثبت من در مورد پول"، خوب توی این ردیف هم همه خوبی های پول را بنویسید.

در ردیف چهارم بنویسد،" اگه پولدار بشم چه کارهای خوبی میتونم برای دیگران انجام بدم"، اینجا هم باید صادق باشید و از قوه ی تخیل هم استفاده کنید.

خوب حالا لیست شما آماده است در تهیه لیست عجله نکنید خوب فکر کنید اگه چیزی به ذهنتون رسید اضافه کنید یا اگه از چیزی خوشتون نیومد حذفش کنید، خوب ذهنتون رو بکاوید و پالایش کنید، فراموش نکنید موفقیت یا شکست شما بر پایه همین لیست بنا میشود.

 

حالا شما همه ی افکار منفی تون رو راجع به پول میدونید، همه ترس ها و رویاهاتون رو،حالا باید دست به کار بشید و از لیستتون استفاده کنید:

 

باید افکار منفی رو به افکار مثبت استحاله بدید، زیرا این تنها راهه. سعی نکنید اونها رو از بین ببرید زیرا اونها واقعا وجود دارند به شکل انرژیی که شما خلق کردید و همون طور که انیشتین میگه:  (ماده و انرژی هرگز نابود نمیشوند و فقط به هم تبدیل میشوند.)

 

و اما مراسم استحاله ی افکار و احساسات منفی:

 

برگه های کوچکی آماده کنید و هر فکر منفی را روی یک برگه بنویسید آتشی برپا کنید، با دوستان یا افراد خانواده تان دور آتش حلقه بزنید(اگر شما تنها هستید یا ترجیح میدهید باشید، میتوانید به تنهایی مراسم را برگزار کنید اما گروهی بهتر است) ابتدا خدایی را که میپرستید ستایش و شکر کرده از او کمک بخواهید، دعایی بخوانید هر چه که باشد سپس اولین برگه را با صدایی بلند بخوانید، سپس بگوئید که دیگر به آن باور احتیاجی ندارید و دیگر نمی خواهید آن باور را داشته باشید، کاغذ را در آتش بسوزانید، بعد باوری مثبت و کوتاه را جایگزین آن کرده به مراسم پایان دهید. برای فهم بهتر مثالی میزنم، من روی تکه کاغذی باورم را نوشته ام: "تنها از راه حرام میتوان پولدار شد." این باور را با صدای بلند میخوانم: (تنها از راه حرام میتوان پولدار شد) شما هم تکرار کنید میخواهم خوب یاد بگیرید، سپس میگویم من دیگر به این باور احتیاج ندارم دیگر نمی خواهم باور داشته باشم که تنها از راه حرام میتوان پولدار شد، فریاد بزنید بگذارید ذهن دوم خوب بشنود و از خواب بیدار شود فریاد بزنید یکبار فریاد زدن کسی را نکشته! در اینجای مراسم وضع شما درست مثل محکوم در بندی است که با تلاش و تقلا میخواهد خود را از بند برهاند، بعد کاغذ را در آتش بسوزانید بگذارید گرمایش تا مغز و استخوانتان نفوذ کند انگار آتش هم روزهای خوبی را نوید میدهد حالا گام آخر، بیان باور مثبت: "من باور دارم که از راه های خداپسندانه و نیک میتوان ثروتی هنگفت بدست آورد."

 

حالا با تکه کاغذ بعدی همین کار را انجام دهید تا همه ی آنها نابود شوند در پایان مراسم از پروردگارتان تشکر کنید اگر دوستانی همراه شما آمده اند از آنان نیز تشکر کنید و از آتش قبل از خاموش کردنش با این واژه ها تشکر کنید: (ای آتش پاک! از اینکه نیروی خود را در اختیار من قرار دادی و به من دمی الهی بخشیدی ترا سپاس میگویم، باشد که پروردگار ما را شکرگذار نعمت های خود قرار دهد، آمن!)

 

 خلاص شدن از دست باور هایی که در طول سالیان دراز پدید آمده اند کار دشواری است و به اقتدار شخصی بسیار نیاز دارد، اما شما را به این پند دلگرم میسازم که اگر از این مرحله عبور کنید افقی روشن و نورانی در مقابل شماست و در زمانی اندک، کمتر از آنچه تصور میکنید به خواسته تان میرسید و وقتی رایت ساحر میگوید به خواسته تان میرسید واقعا منظورش همین است.

 

 

ما موجودی واحد هستیم اما برای شناخت بهتر وجودمان را یه هفت "خود" تقسیم میکنیم که سه تا از این خودها که ما با آنها سر و کار داریم عبارتند از: خودپایین تر، خود میانی و خود والاتر.

 

 هر کدام از این خود ها با انرژی های مخصوص به خود به کار میپردازند که برای ادامه کار، شما باید با این خودها و نیروهای آنها آشنا شوید:

 

خود پایین تر: وظیفه ی حفظ حیات و محافظت از بدن فیزیکی را بر عهده دارد، زخم ها را التیام می بخشد و باعث رشد لایه های فیزیکی است، به گفته ی کینگ: ((خود پایین تر پایه و چارچوب چیزی است که میتواند تغییر یابد و میتواند عقده های عاطفی هم داشته باشد.)) دریافت کننده و مخزن اطلاعاتی است که از جهان اطراف بدست می آید، ذهن تجربی داشته، قیاسی می اندیشد، گنگ و لال است و با ایما و اشاره صحبت میکند.

 

خود میانی:( Uhane = روحی که میتواند صحبت کند.)

 

 خود هشیار ماست که از طریق آن به زندگی روزمره می پردازیم، جادوگران به آن ذهن اول هم میگویند. دلیل می آورد، اعمال اختیاری ما را اداره میکند، برای درک جهان فیزیکی و مادی اطراف از درک مستقیم بهره میبرد، آزاد است و اهداف را تعیین میکند، دارای حافظه کوتاه مدت است، اطلاعات جهان اطراف را که خود پایین تر ذخیره کرده، تحلیل میکند و تصوری از جهان اطراف به ما میدهد.

 

خود والاتر: (اوماکوا = Aumakua )

 

به آن روح یا خود خدا هم می گویند، ترجمه اش روح پدرانه ی معتبر یا روح پدر خیر اندیش و کاملا معتبر است.

 

برآورنده حاجات و شفابخش است. همراه و حافظ دو خود دیگر است، راهنما است، قدرت عینیت بخشی به قالبهای آکایی را دارد.

این از توضیح سه خود، حال باید بدانید که هرکدام از این خودها با نیروی ویژه ای به عمل میپردازند.

خود پایین تر با "مانا" ، خود میانی با "مانا_مانا" و خود والاتر با "مانا_لوآ ".

 

این نیروها در عملکرد سه خود و برآوردن آرزوها تاثیری حیاتی دارند، بس راههای کسب و نگهداری آنها بسیار مهم است، که مجال توصیف همه ی این راهها نیست اما بدانید که مانا نیروی حفظ حیات است در حالت عادی از ترکیب تنفس و غذایی که میخوریم تامین میشود. راه های کسب آن:

 

 عمیق و آرام و همیشه از بینی تنفس کنید، درست و خوب غذا بخورید و قبل از سیر شدن دست از غذا بکشید، به چیزی که اعتقاد دارید پایبند باشید، در زندگی راه درست را برگزینید و... (علاقه مندان به توضیح بیشتر به درس سوم:اقتدار شخصی رجوع کنند.)

 

مانا_مانا هم از غذا و تنفس بدست می آید و نیروی اراده است. ارتعاشی بیشتر از مانا دارد و در تصمیم گیری ها و تعیین اهداف به کار می آید. مانا_لوآ انرژی با شکوهی است که برای شفا بخشی، اعمال شگفت انگیز جادوگران و برآوردن آرزوها، به کار میرود.

 

  خوب حالا شما تصوری کلی از سه خود، عملکرد و نیروهایشان دارید، اگر کمی گیج شدید و نکته مبهمی وجود دارد دوباره بازگردید و این بخش را مطالعه کنید، در هر حال برای دعا و مراسممان به این ها احتیاج خواهیم داشت داریم.

 

 

در اینجا میخوام طریقه ی برآورده شدن آرزوها رو از طریق سه خود شرح بدم، بعد مراسم دعا و فعال کردن انرژی و در پایان هم مراسم "جادوگر رایت" برای ثروتمند شدن:

 

از اینکه هنوز با من همراه هستید خوشحالم و از اینکه احساس مسئولیت میکنید و تصمیمی قاطع گرفته اید، دیگر چیزی تا پایان راه نمانده.

 

اگر شما به درستی موانع و سدهای فکری را از بین برده باشید خودهای شما به طور طبیعی به کار میپردازند و اگر بیماری یا ناراحتی داشته باشید بر طرف میشود و شما آمادگی دستیابی به دور و درازترین اهدافتان را نیز میابید، اما چطور؟

 

وقتی شما خواسته ای را ابراز میکنید، این خواسته باید با مانا_مانا (نیروی اراده) قوت گیرد و از خود میانی به سوی خود پایین تر ارسال گردد، در این حالت خواسته ی شما همانند بذری است که در زمین خود پایین تر کاشته شده، حالا باید با مانا آبیاری شود، اگر شما خواسته تان را به درستی آبیاری کنید و سد و راه بندی هم در کار نباشد خود پایین تر آرزوی شما را برآورده میکند ولی اگر توانایی این کار را نداشته باشد خواسته را همراه مانا به خود والا تر ارسال میکند، اگر خواسته توسط خود والاتر اجابت شود، نیروی با شکوه مانا_لوآ فعال شده، آرزوی شما به طرز معجزه آسایی برآورده میشود. حالا اینکه چطور بذر خواسته را در خود پایین کاشت؟ یا چطور آنرا صعود داد؟ و ... را دو مراسم "دعا و فعال سازی" و مراسم "دعای جادوگر رایت"، شرح میدهم:

 

 

 

باید مرتب به خودتان یادآوری کنید که ذره ای از روح الهی را در درون خود دارید

اینکه احساس کنید شایسته و لایق نعمت الهی نیستید ،دقیقا مانند این است که هویت الهی خود را انکار و به خالق خود نیز اهانت کرده باشید  

یادتان باشد که شما به این دنیا آمده اید تا دقیقا مانند خدای خود باشید اما وقتی بیشتر از اینکه به وحدت خودتان ، به منبع خلقت فکر کنید ، به جدایی خود از او فکر می کنید ،این نکته را از یاد می برید .

 

بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست

در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی

#مولانا

هاله...
ما را در سایت هاله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bikdang بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 2:03